در تاریخ سینما شاهد مونولوگهای مختلفی هستیم که تاثیر قابلتوجهی بر مخاطب گذاشتهاند. از جمله این مونولوگها میتوان به مونولوگ بودن یا نبودن مسئله این است، اشاره نمود. این مونولوگ از نمایشنامه هملت شکسپیر بوده که به تحلیل بسیار عمیقی در مورد مرگ و زندگی میپردازد. اگر میخواهید با این مونولوگ و درونمایه آن آشنا شوید، این مقاله از خانه هنر کاج را مطالعه نمایید.
مونولوگ بودن یا نبودن هملت
در ادامه با نمونه فارسی و انگلیسی مونولوگ بودن یا نبودن هملت آشنا میشویم:
بودن یا نبودن -شکسپیر-ترجمه به آذین
بودن یا نبودن، حرف در همین است
آیا بزرگواری آدمی بیشتر در آن است که زخم فلاخن و تیر بخت ستمپیشه را تاب آورد
یا آن که در برابر دریائی فتنه و آشوب سلاح برگیرد و با ایستادگی خویش بدان همه پایان دهد؟
مردن، خفتن؛ نهبیش؛
و پنداری که ما با خواب به دردهای قلب و هزاران آسیب طبیعی که نصیب تن آدمی است پایان میدهیم؛
چنین فرجامی سخت خواستنی است.
مردن، خفتن؛ خفتن، شاید هم خواب دیدن؛
آه، دشواری کار همین جاست.
زیرا تصور آن که در این خواب مرگ، پس از آنکه از این هیاهوی کشنده فارغ شدیم، چه رویاهایی به سراغمان توانند آمد.
میباید ما را در عزم خود سست کند و همین موجب میشود که عمر مصایب تا بدین حد دراز باشد.
به راستی، چه کسی به تازیانهها و خواریهای زمانه و بیداد ستمگران
و اهانت مردم خودبین و دلهرة عشق خوار داشته
و دیرجنبی قانون و گستاخی دیوانیان و پاسخ ردی که شایستگان شکیبا از فرومایگان میشنوند تن میداد
و حال آن که میتوانست خود را با خنجری برهنه آسوده سازد؟
چه کسی زیر چنین باری میرفت و عرقریزان از زندگی توانفرسا ناله میکرد،
مگر بدانرو که هراس چیزی پس از مرگ، این سرزمین ناشناخته که هیچ مسافری دوباره از مرز آن بازنیامده است،
اراده را سرگشته میدارد و موجب میشود تا بدبختیهایی را که بدان دچاریم تحمل کنیم
و بسوی دیگر بلاها که چیزی از چگونگیشان نمیدانیم نگریزیم.
پس ادراک است که ما همه را بزدل میگرداند.
بدینسان رنگ اصلی عزم از سایة نزار اندیشه که بر آن میافتد بیمارگونه مینماید
و کارهای بزرگ و خطیر بههمین سبب از مسیر خود منحرف میگردد
و حتی نام عمل را از دست میدهد.
دیگر دم فروبندیم! اینک افلیای زیبا! ای پری رو، در نیایشهای خود گناهان من همه را به یاد آر.
بخوانید: معرفی نمایشنامه ویلیام شکسپیر

To be, or not to be: that is the question:
Whether ’tis nobler in the mind to suffer
The slings and arrows of outrageous fortune,
Or to take arms against a sea of troubles,
And by opposing end them? To die: to sleep;
No more; and by a sleep to say we end
The heart-ache and the thousand natural shocks
That flesh is heir to, ’tis a consummation
Devoutly to be wish’d. To die, to sleep;
To sleep: perchance to dream: ay, there’s the rub;
For in that sleep of death what dreams may come
When we have shuffled off this mortal coil,
Must give us pause: there’s the respect
That makes calamity of so long life;
For who would bear the whips and scorns of time,
The oppressor’s wrong, the proud man’s contumely,
The pangs of despised love, the law’s delay,
The insolence of office and the spurns
That patient merit of the unworthy takes,
When he himself might his quietus make
With a bare bodkin? who would fardels bear,
To grunt and sweat under a weary life,
But that the dread of something after death,
The undiscover’d country from whose bourn
No traveller returns, puzzles the will
And makes us rather bear those ills we have
Than fly to others that we know not of?
Thus conscience does make cowards of us all;
And thus the native hue of resolution
Is sicklied o’er with the pale cast of thought,
And enterprises of great pith and moment
With this regard their currents turn awry,
And lose the name of action.—Soft you now!
The fair Ophelia! Nymph, in thy orisons
Be all my sins remember’d.

مفهوم مونولوگ بودن یا نبودن
مونولوگ بودن یا نبودن به بررسی مفاهیم زیر میپردازد:
تردید بین زندگی و مرگ
در این مونولوگ دو راه پیش روی هملت قرار میگیرد؛ بودن که به معنای تحمل سختیهاست و نبودن که به معنای مرگ است.
ترس از نامعلوم بودن مرگ
هملت مرگ را همانند خوابی میبیند که به دردها پایان میدهد. اما نگران این است که در خواب رویاهای ناگواری ببیند. این ترس او را به اندیشه و تامل هدایت میکند.
تحمل سختیها
هملت اعتقاد دارد که ترس از مرگ و اتفاقات پس از آن باعث میشوند انسان به تحمل رنجها و ظلمهای زندگی بپردازد.
انگیزه خودکشی
براساس این مونولوگ هملت دچار وسواس فکری در مورد زندگی و مرگ است. همچنین او تمایل به خودکشی داشته که به دلیل ترس از نامعلومی سرنوشت پس از مرگ از این کار دست میکشد.
اگر میخواهید با نمایشنامه های معروف تاریخ آشنا شوید کلیلک کنید.

تاثیر مونولوگ بودن یا نبودن بر مخاطب
مونولوگ بودن یا نبودن هملت، مونولوگی قدرتمند برای ارتباط با مخاطب است. این مونولوگ به قلب و ذهن مخاطب وارد شده و به شنونده این امکان را میدهد که داستان از دیدگاه او تجربه گردد. در این صورت مونولوگ تاثیری عمیقتر بر مخاطب خواهد داشت. این مونولوگ به روشهای زیر بر مخاطب تاثیر میگذارد:
- ایجاد همدلی: شنیده شدن افکار درونی شخصیتها توسط مخاطب، به برقراری بهتر ارتباط کمک میکند.
 - برانگیختن احساسات: مونولوگ بودن یا نبودن، به خوبی توانایی جلب واکنشهای احساسی شدید را دارد.
 - تعمق در داستان: مونولوگ بودن یا نبودن هملت بینش عمیقی از داستان را ارائه میدهد.
 
خانه هنر کاج، برگزارکننده باکیفیتترین دورههای هنری
در این مقاله به بررسی مونولوگ بودن یا نبودن مسئله این است، پرداختیم. این مونولوگ یکی از مهمترین مونولوگها در دنیای سینما بوده که تاثیر عمیقی بر مخاطب گذاشته است. اگر شما نیز از آن دسته افرادی هستید که به دنیای تئاتر و سینما علاقه دارید، شرکت در دورههای آموزش تئاتر به شما کمک میکند تا به طور حرفهایتر و زودتر به هدف خود دست یابید. خانه هنر کاج برگزارکننده دورههای هنری متعدد نظیر تئاتر بوده که این دورهها تحتنظر اساتیدی مجرب تشکیل میگردند. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کلاس تئاتر در تهران خانه هنر کاج کافیست به سایت این مجموعه مراجعه نمایید.
سوالات متداول
مونولوگ بودن یا نبودن هملت در مورد چیست؟
این مونولوگ به تحلیل عمیقی در مورد مرگ و زندگی میپردازد.
در مونولوگ بودن یا نبودن چه مفاهیمی مطرح میشوند؟
مفاهیمی نظیر تردید بین مرگ و زندگی، ترس از نامعلوم بودن مرگ، تحمل سختیها و انگیزه خودکشی در این مونولوگ مطرح شده است.
تاثیر مونولوگ بودن یا نبودن بر مخاطب چگونه است؟
این مونولوگ از طریق ایجاد همدلی، برانگیختن احساسات و تعمق در داستان بر مخاطب تاثیر میگذارد.